شعر جملات کوتاه زیبا و عاشقانه


هيچكســــــ...

هر کس که میگوید

هیچ کس مرا دوست ندارد

منظورش همان کسی است که برایش همه کس است..!

 

نويسنده: Tiyam | تاريخ: چهار شنبه 9 فروردين 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

ســــــــــــــــــکوت

این روزها 

دلم اصرار دارد فریاد بزند!
اما من جلوی دهانش را میگیرم
وقتی میدانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد!


این روزها
من
خدای سکوت شده ام
خفقان گرفته ام !

تا آرامش اهالی دنیا خط خطی نشود

...

نويسنده: Tiyam | تاريخ: یک شنبه 28 اسفند 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

كاش مي فهميدي!

کـاش مـی فـهـمیـدی

قـهـر میـکنم

تـا دسـتـمو مـحـکمتر بگیـری و بـلـنـدتـر بـگـی

بـمون...

نـه ایـنـکـه شـونـه بـالا بــنـدازی و آروم بـگـى

هـر طور راحـتـى!!

 

 

نويسنده: Tiyam | تاريخ: چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

باور کن این ثانیه ها دست خودم نیست !
من پشت رد تو به یك بن بست می رم

حس میکنم این لحظه رو صدبار دیدم

من روبروی چشم تو از دست می رم...

نويسنده: Tiyam | تاريخ: پنج شنبه 18 اسفند 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

صدام كن

صدام کن این دم آخر
آخه فردا دیگه دیره
آخه فردا دیگه نیستم
کسی جامو...  

خداحافظ که دلگیرم سراغت رو
نه نمیگیرم...

ببین گفتم خداحافظ 
یه کاری کن... دارم میرم

یه کاری کن بذار حتی بمونم تو بهم بد کن

پشیمون میشم از رفتن  بیا راه منو سد کن

واسه رفتن بگو دیره

  بگو شب دست و پا گیره

دارم راهی میشم جونم 

چرا گریت نمیگیره

چرا با چشمای گریون میخوای باشم یه سرگردون
پاشو...!
این لحظه حساسه  یه جوری منو برگردون


بهم چیزی بگو
حتی بگو بد کردی  بی رحمی...
یه کاری کن... دارم میرم
چرا اینو نمیفهمی...؟
نمیفهمی چرا بی تو من از شب گریه ها خیسم

اگه رفتم گناهش رو باید پای کی بنویسم...؟


نويسنده: Tiyam | تاريخ: یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

خداحافظ

منو باش ...

ميخواستم با خداحافظي كردنم تهديدت كنم!

نميدونستم با اين كار خوشحالت ميكنم!

نويسنده: Tiyam | تاريخ: دو شنبه 1 اسفند 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

سكوت

این شب ها
چشم های من خسته است
گاهی اشک
گاهی انتظار...

این سهم چشم های من است.

مترسک ناز می کند
کلاغ ها فریاد می زنند
و من سکوت می کنم....
سكوت...

این مزرعه ی زندگی من است
خشک و بی نشان!

نويسنده: Tiyam | تاريخ: چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

بدون تو ...

بدون تو ...

 مرگ

گواراترين زندگيست...

نويسنده: Tiyam | تاريخ: دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

بگو...

اين بار تو بگو دوست دارم

نترس

من آسمونو گرفتم كه به زمين نياد!

نويسنده: Tiyam | تاريخ: سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

رفتي...

نميدانم از دلتنگي عاشقترم يا از عاشقي دلتنگ تر!

فقط ميدانم در آغوش مني

بي آنكه باشي

ورفتي

بي آنكه نباشي...

 

نويسنده: Tiyam | تاريخ: یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

مرگ

شب ها که در خیابان خلوت خواب
پا به پای غرور و قافیه می روی
مرگ با لباس چین دار بلندش
پای پنجره ی اتاقم می آید!
سوت می زند
و منتظر می ماند...

 

نويسنده: Tiyam | تاريخ: چهار شنبه 11 بهمن 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

...

دلم برای کسی تنگ است که تنهایی اش

تنهایی من است...

 

نويسنده: Tiyam | تاريخ: یک شنبه 9 بهمن 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

حق داري!

از تو نمي رنجم تو حق داري نموني

شايد تو هم مثل خودم مجبور باشي

با اينكه مي دونم به احساسي كه دارم

نزديك تر ميشي كه از من دور باشي...

 

نويسنده: Tiyam | تاريخ: پنج شنبه 6 بهمن 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

ميترسم...

از اين بيراهه ي ترديد از اين بن بست

ميترسم

از اين حسي كه بين ما هنوزم هست

ميترسم

از اينكه هر دو ميدونيم نبايد مال هم باشيم

از اينكه تا كجا ميريم اگه يك لحظه تنها شيم...

 

نويسنده: Tiyam | تاريخ: دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

بدون تو؟

از اين جا تا تو نزديكه

گره خوردي به افكارم

يه روز حتي بدون تو؟

 من از اين فكر بيزارم!

 

نويسنده: Tiyam | تاريخ: یک شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

ساعت

ساعت كه زنگ ميزنه

مدام به اين فكر مي كنم كه...

تو از ساعتم كمتري!

نويسنده: Tiyam | تاريخ: یک شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

برهوت...

گاهی نه چنان که مرا شناخته ای منم و نه چنان که تو را دریافته ام تویی!

میان این برهوت چه بایدکرد؟!!

باید ماند یا رفت !؟

نه!

باید گذاشت و گذشت...

نويسنده: Tiyam | تاريخ: شنبه 1 بهمن 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

بي تفاوت...

وقتی جهان از ریشه جهنم

و آدم از ریشه عدم

و سعی از ریشه های یاءس می آید...

وقتی که یک تفاوت ساده در حرف کفتار را به کفتر تبدیل می کند ...

باید به بی تفاوتی واژه ها و واژه های بی تفاوتی مثل نان دل بست !

نان را از هر طرف بخوانی نان است.

 

نويسنده: Tiyam | تاريخ: جمعه 1 بهمن 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

برای تو

برای تو ...
برای چشمهایت !
برای من ...
برای دردهایم !
برای ما ...
برای این همه تنهایی
ای کاش خــــــــــــدا کاری بکند...

 

 

نويسنده: Tiyam | تاريخ: جمعه 1 بهمن 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

حسرت

نردبامی که به اندازه دلتنگي من قد بکشد

پشت دیوار کسی یافت نشد

تکیه بر حسرت خود خواهم زد...

 

نويسنده: Tiyam | تاريخ: جمعه 1 بهمن 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |